وصیتنامه - زندگینامه فرمانده یگان (ش- م- ر) لشکر امام حسین(ع)

سامانه تلاوت آیات وحی

وصیتنامه - زندگینامه فرمانده یگان (ش- م- ر) لشکر امام حسین(ع)


 

بسمه تعالی

 

* حدیث دشت عشق *

 

    سخت و دردناک است در فراق یاران قلم بر کاغذ راندن و از خون واژه های ملکوتی زمانه سخن گفتن و جان سوز و جان فرساست ، بر ” و من یخرج من بیته مهاجراً الی الله“   نظاره کردن و خود بر فنا تکیه زدن ، گلگون کفنان مدرسه عشق و عطرانگیزان گلستان انقلاب و ذی نفوسان مطمئنه ای که ندای ” ارجعی“ را شنیدند ، رخت سفر بستند و به دیار لایتناهی کوچيدند .

 آری آنانکه عزیز زمانه و امید انقلاب بودند چه غرور انگیز و باصفا رفتند ، اما با رنج و مشقات زیاد چون ” هرکه در این ره مقرب تر است جام بلا بیشترش می دهند “ . آنانیکه پا به وادی عشق و عرفان نهادند و دروازه های ارزشمند جهاد ” اکبر و اصغر“ به روی خویش گشودند را چاره ای و راهی جز این نیست .

   خوشا به حالشان که اینگونه رفتند ، چرا که اینان ” فمنهم من قضی نحبه “ بودند و  به عهد و میثاقی که با خدایشان بسته بودند عمل کردند و مصداق بارز ” والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا “  گشتند و چنین راه را سرنوشت چون است ، که ” فیقتلون و یقتلون“ می‌کشند و کشته می شوند، راه ثالثی را نپسندند ... و براستی سخن گفتن از گل واژه‌هایی که بوی خون می دهند سخت است و دشوار. و سخن گفتن از آنانی که قلوب پاکشان محل تجلی معرفت الهی بود و به شط خون زدند تا به ساحل فلاح و رستگاری رسند ، بسی سخت تر و دشوارتر و حقا که این کار ره ا لم باید نه قلم . . . 

 

    در میان این پاک سرشتان و دردمندان به معراج پرکشیده به سراغ برادر دلسوخته ای می‌رویم که حقیقتاً آئینه دار خلوص و تقوا ، و زلالی عشق و معرفت را با نستوهی اراده و شکوه شجاعت بهم آمیخت و معجون ”  اشک  و  آهن “ بود و آمیزه ” سلاح  و  عرفان “ .

 سردار سرافراز جبهه های حق و پاسدار ایثارگر و فداکار ، جانباز شهید محمد هاشم یاوری مسئول مخلص و مهذب یگان ( ش - م - ر ) لشکر امام حسین (ع) که گرچه حرامیان راه را بر او بستند و صدامیان قسمتی از پایش را گرفتند تا از راه مقدسش بازش دارند ولی او همچنان استوار ره پیمود تا به سرمنزل مقصود رسید .

  محمد هاشم که به حق سپاه را نیرویی لایق و کاردان ، و جبهه های حق را رزمنده ای دریا دل و فرماندهی دلاور و بسیجیان گمنام را مونس و همدمی دلسوز و بی آلایش و همرزمانش را الگو و نمونه ای کامل بود . از آن وقت که خود را شناخت ، سراسر وجودش را و تمام توانش را در خدمت انقلاب نهاد و عمرش را وقف اسلام نمود و لذا از آن زمان به بعد لحظه ای سکون نداشت و در تب و تاب انقلاب و جنگ چون شمع می‌سوخت و اولین آرزویش شهادت در راه خدا و رسیدن     به وصال یار بود .

     خواهم  که در این کوه غم  آرام  بمیرم                            

                                                           گمنام   سفر  کرده  و  گمنام   بمیرم

 عمریست مرا مونس جان نام حسین(ع)  است                 

                                                         دل خواست که در سایه این نام بمیرم

 

   سرداران شهید ، ستارگان آسمان ایمان و شجاعتند . باید چشم به ستاره ها دوخت تا راه را گم نکرد . آنان قهرمانان قصه های واقعی این برهه تاریخند . باید حماسه های آنان را سینه به سینه نقل کرد . باید الگوی زندگی حسین (ع) وار آنها را در فرا راه نسل ها به ودیعه گذاشت .

از اخلاص و ابتکار و شجاعت و ایثار شهید محمدهاشم یاوری سخن ها گفته اند .  پس از ارائه وصیتنامه که به قلم آن عزیز سفر کرده نگارش یافته است ، در حد مقدورات از زندگینامه و گزیده ای از خصوصیات اخلاقی و خاطرات ماندنی و گفتاری چند از همرزمانش درباره شهید را بر صفحه کاغذ می نگاریم ، باشد که شمع فروزانی در پیمودن راه صالحین برای ما باشد .

 

روحش شاد ، یادش زنده

و راهش چراغ هدایت آیندگان باد .  

 

**************************************

 

      مقام معظم رهبری :

                                  با این ستاره ها ( شهیدان ) راه را می توان پیدا کرد . 

 

**********************************************

 

وصيتنامه

 

 


 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

  اناالله اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و یقتلون و عداً علیه حقا .                                                                                                                        (توبه-113)                                                   

خدا جان و مال اهل ایمان را به بهای بهشت خریداری کرده آنها در راه خدا جهاد  می کنند که دشمنان دین را به قتل رسانند و یا خود کشته شوند این وعده قطعی است .

         بنام خدا که هستی بخش تمام موجودات می باشد و بنام رحمانیت او که در جهان شامل حال تمام انسانها می شود و بیاد آنکه از او شروع و به او خاتمه پیدا می کند .

        انا لله و انا الیه راجعون . ای آخرین پناه بی پناهان . با سلام به پیشگاه ولی عصر امام زمان (عج) دادگستر عدالت و یاور تمام مستضعفان و یاور رزمندگان و با درود و سلام بر نائب برحق او خمینی بت شکن این سلاله پاک پیامبران که وجودش و روحش حیات بخش تمام مستضعفان و مومنان می‌باشد و با درود به روان پاک شهیدان که با نثار جان خود زمینه حکومت مهدی (عج) را  و پایه حکومت ا سلام را در ایران اسلامی پیاده کردند و بلکه در جهان تحولی نو را آغاز نمودند . این افتخاریست برای مادران و پدران که چنین فرزندانی را در دامن خود تربیت کرده و تحویل اسلام دادند .

اما ای حسین زمان با لطف خداوند و عنایت آقا امام زمان بار دیگر لیاقت پیدا کردم که بتوانم به ندای هل من ناصرت جواب دهم و امیدوارم که بتوانم با نثار خون خود مسئولیت بزرگی را که شهدای اسلام از اول تا جنگ تحمیلی به گردن ما دارند ادا کرده باشیم .

از خداوند متعال  می خواهم یاریم کند تا چنان باشم که سرمایه وجودم را به پیشگاه او قرار داده و ارزش خود را بازیابم .

  آری چند سال از عمر پر بار انقلاب می گذرد و من بنده ضعیف و ناتوان هیچ کاری برای اسلام و این انقلاب نتوانستم انجام دهم و بار سنگینی را بردوش خود حس می کنم . به امید آنکه بتوانم اندکی از این بار سنگین کوله بارم را با این حرکت به مقصد منظور برسانم .

بار خدایا این توئی که به ما راهی را نمودی که خشنودی و رضای تو در آن است . یارانت را به آن فراخواندی و بهای آنرا بهترین پاداش و برترین فرجام قرار دادی . و این بهترین راهی است که می توان رفت . ای بت شکن زمان ، این تو بودی که به ما حرکت و شناخت دادی و این راه را که راه حسین (ع) سالار شهیدان است به آن راهنمائی کردی و ما را و ملل زیر سلطه جهان را زنده کردی و فهماندی که ما می توانیم مستقل و آزاد باشیم . امید آنست که بتوانیم در این راه با اخلاص و عاشق تر از عاشقان و یاران حسین (ع) قدم برداریم و از این قفس تنگ دنیا پرواز کنیم و به خیل شهیدان بپیوندیم و آنجا به تمام یاران نائب مهدی (عج) بگوییم که سنگرهای شما خالی نشده ، بلکه به گستردگی کره زمین سنگر شده ، و عاشق لقاء دوست و از ایران به تمام ملل راه پیدا کرده است .

 پدر و مادر مهربانم حضور شما سلام عرض می کنم و سلامتی شما را از خداوند خواستارم و از شما پدر و مادر که بهترین ها برای من بودید و از اینکه نتوانستم هیچگونه خدمتی در مقابل زحمات شما انجام دهم طلب آمرزش و بخشش می کنم . از خدای متعال برای شما موفقیت و سعادت اخروی را می خواهم و امید آنکه مرا عفو کرده و در پیشگاه باری تعالی برایم دعا کنید مخصوصاً در سحرگاهان در خلوتگاه نمازتان .

 ای برادران مهربان ، خدمت یکایک شما سلام عرض می کنم و از خداوند یکتا آرزوی موفقیت در کارتان و خدمت به اسلام دارم ، انشاءالله که همچون گذشته بلکه با جدیتی چند برابر در راه شهدا قدم برداشته و این حقیر را از دعای خیر فراموش نکنید و از گناهانم که نسبت به شما مرتکب شده ام درگذرید .

 خدمت خواهران مهربانم که خداوند انشاءالله شما را مادرانی قرار دهد که زینب وار زندگی کنید تا بتوانید فرزندانی تربیت کنید که حسین وار زندگی کنند و حسین وار با ظلم بجنگند و راه شهیدان را انتخاب کنند . از شما  نیز می خواهم که در دعاهایتان مرا یاد کنید و مرا ببخشید .

 اما ای امت حزب الله و مسلمانان ایران که ایثارها از خود نشان داده اید ، می خواهم که تا آخرین لحظه عمرتان یار حسین زمان و بت شکن قرن باشید و یاری یاران او که دشمن تیغ تیزش را به سوی آنها نشانه گرفته است فراموش نکنید و همواره با پشتکاری قوی تر از اول در مقابل مشکلات تا نابودی دشمن و استقرار حکومت جهانی بایستید . امروز که قیام پیامبر اسلام (ص) و حسین (ع) توسط روح خدا ، خمینی عزیز تجدید گشته است باید هرچه بیشتر با تفکر و ایمانی قوی تر از دستاوردهای این قیام که تاریخ را کاملاً متوقف ساخت و جهت آن را که بسوی قابیلیان و یزیدیان و مستکبران بود عوض نمود به بهترین وجه دفاع و مبارزه کنیم تا دنیا چهره سبزی بخود بگیرد .

ای مسلمانان عزیز ایران و جهان امروز روز امتحان است و بزرگترین امتحان انتخاب رهبری و بعد انتخاب راه اوست و آخر عمل کردن و شکر این نعمت بزرگ را که خدا بعد از سالهای سال نصیب این امت کرده است بنمائید و بدانید که این رهبری پیامبر گونه امام امت است که با پیام خود که الهام گرفته از قرآن و احادیث و امام زمان می باشد جهان تکنیک و قرن اتم را به حیرت واداشته است و ابر جنایتکاران جهان را به لرزه درآورده و آگاه باشید و هوشیارانه عمل کنید که دشمنان کفر پیشه در فکر نابودی این نهضت اسلامی می باشند . ولی کور خوانده اند که :

 یریدون ان یطفؤ نورا ... بافواههم و یا بی ا... الا ان یتم نوره و لوکره الکافرون .                                                                   (توبه-32)     

   کفر پیشگان می خواهند به پندار پوچ خود نور خدا را با گفتار و تبلیغات مسموم خود خاموش سازند و خدا نگذارد تا آنکه نورش را و دین اسلام و معارف قرآن را و حقایق الهی را در منتهای ظهور و حداعلای کمال برساند هرچند کافران را خوش نیاید. می خواهند این انقلاب را از بین ببرند انقلابی که در روحیات و در اندیشه ها و روابط اجتماعی و تربیت بشری رشد کرده و پیش می رود .  اما برای ما طبق آیه مذکور روشن است که نتوانند کوچکترین مکری را در این رابطه عمل کنند که مکر خدا مکارترین مکرهاست .

ما این ننگ تاریخ را که با تجاوز یزید زمان (صدام کافر) آغاز شد با خون خود می شوئیم تا درس عبرتی برای دیگران باشد که فکر تجاوز به حکومت حق (اسلام) را از سر بیرون کنند .

 ای ملت عزیز : دین اسلام و امامان و نائب آنها همه حق می باشند مرگ و قیامت و دوزخ  هم حق می‌باشند گستردگی این دین در جهان حق می باشد اما اگر کمبودی وجود دارد از ما می باشد که خود را مسلمان می دانیم و احکام را عمل نمی کنیم پس ما که دم  از اسلام می زنیم اما از اسلام بی خبریم و نشناخته ایم و یا اسلام و انقلاب را برای خود می خواهیم نه خود را برای اسلام و در این رابطه گاهی انقلابی تر از رهبر انقلاب می شویم .

 ما باید فدای این انقلاب شویم تا با خون ما این درخت پربار ، میوه‌های آن نارس خشک نشوند .

 اما ای پدر و مادر مهربانم شما می دانید که من هر چه در توان داشته باشم و به پای شما بریزم نمی‌توانم شما را جوابگو باشم پس از شما می خواهم در این ناتوانی مرا یاری کنید و از گناهانم و کوتاهی هایی که نسبت به شما شده است درگذرید .

 دوست دارم در فراغ فرزندتان شکیبا باشید و در مقابل این صبر و استقامت از خدا برایم   طلب آمرزش نمائید و بدانید که کام جوان شهادت در راه اسلام است و هیچ لذتی شیرین تر و لذیذتر از شهادت برای جوان وجود ندارد بلکه برای هیچ کس .

ای خدای بزرگ می خواهم مانند شمع بسوزم و حتی خاکستری برجای نماند تا همه وجودم سبب پیشبرد دست آوردهای انقلاب گردد .

خدایا تو خود مرا طلب کن تا بتوانم لبیک نائب امام زمان را جواب دهم و ثابت  و استوار تا آخرین لحظه عمرم باقی بمانم .        بارخدایا مرگم را در راه خودت قرار بده .

خدایا مگو چه آورده ای که درویشانم و مپرس که چه کرده ای که رسوایانم ،   دستم بگیر که دست آویز ندارم و عذرم بپذیر که پای گریز ندارم .

 الهی به عزت و جلالت و به شهدای مخلص راهت قسمت می دهم که این امت از جان گذشته را به پیروزی نهائی برسانی و به من توفیق شهادت عطا کنی .

  با الله اعتصمت و با الله اثق و علی الله اتوکل

 به خدا باز می دارم خود را از آلایش و به خدا اطمینان محکم دارم و به خدای توکل می کنم .  به امید اینکه خداوند به خون شهدا ظهور مهدی موعود را هرچه زودتر گرداند .

 خداوندا نائب مهدی (عج) ، خمینی عزیز را تا ظهور آقا و حتی در کنار او نگهدار باش .  این امت ستم دیده را هم هرچه متحدتر و منسجم تر گردان و آنها را هرچه زودتر پیروز گردان .

در ضمن سلام مرا به رهبرم برسانید و بگوئید برای من از خداوند متعال طلب مغفرت و سعادت اخروی بنماید . 

 

                                           والسلام

 

 از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر            یادگاری که در این گنبد دوار بماند

 

 

***********************************************

 

زندگینامه‌

 سردار رشید اسلام شهید محمد هاشم یاوری

فرمانده یگان (ش - م - ر) لشکر امام حسین (ع)

 

 

بسم رب الشهداء و الصدیقین

 

        شهید محمد هاشم یاوری ، در فروردین ماه سال 1340 در یک خانواده‌ی مذهبی که رائحه‌ی خوش اعتقاد به ” الله “ را با جان و خون خود استشمام کرده بود دیده به جهان گشود ، وجه نامگذاری او به ” محمد هاشم “ بدان سبب بود که از آغاز زندگی پدر و مادرش ، فرزندی برای آنان باقی نمی ماند ، پدر شهید با تشرف به زیارت ”خانه‌ی خدا“وملاقات با”سید ی جلیل القدر“ و طرح مامول خویش ، نامهائی را برمی گزیند و پس از بازگشت از آن سفر روحانی و رحمانی صاحب فرزندانی می شوند که از میان آنها ، ایشان را به ”محمدهاشم“  موسوم می نماید .

  دوران تحصیلات شهید محمدهاشم یاوری در مقطع ابتدائی و راهنمائی در روستای کنجدجان و دوران تحصیلات متوسطه‌ی نظری در شهر گلپایگان سپری می شود. او ضمن فراگیری علم از درون کتابها و کلاسها در کلاس دیگری هم سخت سرگرم آموزش بود که آن کلاس انقلاب اسلامی بود .

  اواخر تحصیلات دبیرستانی او مصادف با اوجگیری انقلاب توفنده و حیاتبخش اسلامی شد که با بهره گیری از راهنمائیهای معلمان خود ، طریق بیداری بخشیدن را آموخت و در انجام مسئولیت انسانی خویش گامهای موثری در بیداری بخشیدن به نزدیکان و دوستان و همه‌ی آنان که امیدی به بیداری آنان بود برداشت . هوشیاری شهید محمد هاشم یاوری وسیله ای در تحرک جوانان حزب اللهی محل زندگی و محل تحصیل او شد و عاملی در براه انداختن تظاهرات در روستای مذکور علیه نظام فاسد شاهنشاهی شد ، با دعوت از سخنرانان انقلابی و انجام برنامه های مذهبی در پرتو چراغ پرفروغ اسلام و قرآن در زدودن ظلمت ها در حد توان کوشید و تعهد خویش را نسبت به جامعه‌ی خود به کمال رساند .

  فعالیت های مستمر او در بسیج اهالی محل برای برپایی تظاهرات در کوران انقلاب باعث شد که اوباش و فریب خوردگان دستگاه فاسد نقشه قتل او را بکشند و بارها او را تعقیب نمودند که با هوشیاری ایشان و کمک دوستان و همراهان نجات یافت .

  شهید در سال 1359 به دنبال اخذ مدرک دیپلم روانه‌ی خدمت مقدس سربازی شد ، در اواخر خدمت سربازی در منطقه عملیاتی ” آبادان “ با اصابت ترکش خمپاره‌ی عفلقیان جنایتکار از ناحیه‌ی پای چپ مجروح شد و دو انگشت خود را تقدیم اسلام و قرآن نمود . نشانه‌ی اخلاص جانباز شهیدمان اینکه در ایام بستری شدندش به علت این اصابت به مدت یکماه در بیمارستان هرگز راضی نشد که موضوع را برای خانواده و نزدیکان خود بیان کند ، تا بعد از انقضای یکماه که عصا بدست از بیمارستان راهی شهر و روستای محل سکونت خود شد ، علت باندپیچی پا و عصا بدستی را که از او سوال کردند ، به نحوی بیان نمود که گویا اصلاً واقعه ای اتفاق نیفتاده است ، به هرحال   ایشان را به سبب این حادثه از بقیه خدمت مقدس سربازی معاف کردند .

  اما روح پرشور شهیدمان در آرزوی حیات دیگری بود و هرگز به این دلبستگی ها راضی نمی شد تا پس از چند ماهی همکاری با پدر و مادر در امر کشاورزی ، اندیشه‌ی بلندش طرح ایجاد پایگاه مقاومت در محل مسکونی ( روستای کنجدجان ) را به او الهام کرد  و برای نخستین بار ” پایگاه مقاومت “ را به همکاری دیگر برادرانی که احساس نگهبانی از انقلاب و اسلام داشتند تشکیل داد و مسئولیت راه اندازی و اداره آن را به عهده گرفت تا در بهار 1361 از پایگاه مقاومت محل به بسیج شهرستان گلپایگان منتقل و به مدت 2 ماه در آنجا مشغول به انجام وظیفه بود تا در تیر ماه سال 1361 جزء کادر رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد .

    لیاقت و شایستگی واستعداد فوق العاده او موجب شد که در تاریخ 61/6/25 جهت گذراندن دوره های آموزشی مورد نظر سپاه به ارگانهای مربوطه معرفی شود و این دوره ها را در تاریخ 62/7/27 به پایان رساند و به مسئولیت یگان (ش ـ م ـ ر) لشکر مقدس امام حسین (ع) برگزیده شد .

  از این به بعد بود که شهید فصل نوینی را در زندگی پربار خود آغاز نمود و آموزش لشکر  در مورد مقابله با عوامل شیمیایی را به حد مطلوب و موثری رساند و به همراه یگان تحت مسئولیت خود در قالب لشکر امام حسین (ع) در راه اعتلای کلمه توحید در جبهه های نبرد حق علیه باطل به دفاع از انقلاب اسلامی پرداخت و چندین بار به توفیق شرکت در عملیات های افتخارآفرین رزمندگان اسلام نائل آمد .

                         از جمله شرکت در عملیات :

* والفجر مقدماتی                                             * والفجر 2

* بدر                                                              * والفجر 3

 * خیبر                                                            * والفجر 4

* والفجر 1                                                       * والفجر 6

           *    والفجر 8 ،

 

     سرانجام به آرزوی دیرین خود رسید و در ساعت 4:30 روز جمعه 1364/11/25  که برای بازدید از سنگرهای عملیاتی که در منطقه تازه تسخیر شده فاو برای رزمندگان اسلام  ایجاد شده بود رفته بودند  مورد اصابت ترکش تیر توپخانه دشمن قرار گرفت و با تبسم  دشمن شکن خود که همواره بر لب داشت و بر جسد پاکش نیز نقش بسته بود در   منطقه فاو در عملیات والفجر 8 با ندای السلام علیک یا اباعبد الله  به لقاء دوست پیوست .

 

       آن دم که زخون خود وضو می کردم                                 

                                                           دانی که ز حق چه آرزو می کردم

ای کاش هزار جان مرا بود به تن                            

                                                              تا آن همه را فدای او می کردم

 

 

به روح بلند پروازش درود خداوند

و بر آرمان مقدسش سلام خالصانه‌ی صدیقان

 

 

 ***********************************************

 

 

 

خلاصه ای از خصوصیات اخلاقی و خاطرات ماندنی

 

شهید محمد هاشم یاوری (رحمه الله علیه)

                                   

 

بسم رب الشهداء و الصدیقین

 

     گرچه خوشه چینی از خرمن پربرکت عاشقان دلباخته‌ی جذبات حق ، برای مجذوبان دنیا و افرادی که به مرتبه ی عرفانی آنان نائل نشده اند بسیار سخت است و آن امر یافتنی را نمی توان در قالب الفاظ دانستنی قرار داد که این الفاظ را گنجایش آن معانی وسیع نیست اما تا حدی که از شهید می دانم ، فهرست وار می نگارم ، باشد که این گوشه های اندک ، دریچه ای از لطف بی پایان خداوند را بر ما بگشاید و توفیق رفتن در طریق شهداء را که طریق سعادت است ، مهیا سازد :

1 - شهید محمدهاشم یاوری در دو سه سال قرب زمان شهادت ، از رفتار و اقوال و کیفیات عملش مشاهده می شد که هرگز در قید مادیات نیست و بند بردگی ماده را از عمق جان پاره کرده است .

2 - کار خود را با احساس مسئولیت و تعهد انجام می داد .

3 - پس از فراغت از کاری که تعهد انجام آن را داشت ، لحظه های عمر را بی ثمر رها نمی‌کرد ، بلکه به مطالعه‌ی کتب مذهبی ـ علمی ـ سیاسی سرگرم بود و راضی نبود که عمر بی برگشت را به اهمال بگذارند .

4 - افزایش علم ، که وسیله ای برای خدمت بهتر به نظام الهی است ، مورد سفارش او به برادران بسیجی و حزب اللهی بود .

5 - دوری از معاشرت با سهل انگاران و ناپاکان و غیر مخلصان در راس وصایای او به دیگر برادران بود .

6 - در ایجاد پیوند با ذات مقدس حق ، حضور قلبی داشت که مورد غبطه‌ی دیگر برادران قرار می گرفت و این حالت پر برکت در ماه مبارک رمضان به اوج خود می رسید .

7 - همیشه با وضو بود و نورانیت این حالت در چهره‌ی بشاش و خندان او اثر خاص خود را داشت .

8- در راضی نگهداشتن همه‌ی افرادی که با او به نحوی ارتباط داشتند ، سعی وافر مبذول   می داشت که این روش نسبت به والدین او به نهایت می رسید و این جلب رضایت جهت اجرای فرمان خداوند بود که هدف اصلی وی را تشکیل می داد .

 

هزار نکته باریکتر ز مو اینجاست

                                                                    نه هر که سر نتراشد قلندری داند

 

روح بلندش با مرادش محشور

و دعای خیرش در حق ما مقبول

 

  *******************************************

 

 

   شخصیت شهید از زبان همرزمانش :

 

 

 

بسم رب الشهداء و الصدیقین

 

1- روزی برای دیدار از جبهه های جنوب ، به آن دیار مقدس مشرف شده بودیم ، با برادر شهیدمان محمدهاشم یاوری ملاقات کردیم ، با او در مسجد شهرک دارخوئین دیدار نمودیم ، جذبه‌ی دیدارش موجب شد که دقایقی بیشتر از معمول با او در مسجد بمانیم .  پس از خروج از مسجد دمپایی خود را نیافت ، به او اصرار کردیم که از دمپائی های موجود    استفاده کن ، استفاده نکرد و فاصله‌ی بین مسجد و بهداری لشکر را با پای برهنه طی کرد تا به یک حکم از احکام الهی عمل کرده باشد و این مشت نمونه ای از خروار است .

2- برادر شهید محمدهاشم یاوری در کنار کارهای رسمی خود ، مشوق دیگر برادران در مطالعه‌ی کتابهای مذهبی بود و در راه تاسیس کتابخانه اقدام فوق العاده از خود نشان می داد .

 3- سعی او در برپایی نماز جماعت بود ، سفارش او به دیگر برادران اقامه‌ی نماز به جماعت بود ، همیشه قبل از نماز ، قرآن می خواند .

 4- شرکت در غم و شادی دیگر برادران را وظیفه‌ی خود می دانست ، با دوستان عطوف و مهربان بود ، مشورت با دیگر برادران جزء خلق و خوی دیرین او بود .

5- نماز شب او هیچگاه ترک نمی شد ، هر وقت شب که بیدار  می شدیم ، او را در حال راز و نیاز با خدا می یافتیم ، صورت نورانی اش همیشه حکایت از تهجد و شب زنده داری داشت .

6- شهید محمدهاشم یاوری در اعتقاد به هدف خود راسخ و استوار بود ، به همت او  کلاس قرآن و نماز جماعت و دیگر برنامه های مذهبی تشکیل می شد و اعمال خود را صرفاً برای رضای خدا انجام می داد .

7- از عضویت او در سپاه و طی دوره های مختلف و مسئولیت او در لشکر و حضور در   جبهه ها و عملیاتها تنها همرزمانش آگاه بودند و حتی والدینش پس از شهادتش به مقام والای او پی بردند .

8- یکی دیگر از کارهایی را که برادر شهید محمدهاشم یاوری در یگان (ش ـ م ـ ر) لشکر پایه گذار آن بود تلاوت سوره واقعه است که همه افراد را موظف می کرد بعد از شام بطور مستمر هر شب تلاوت نمایند که به لطف الهی هنوز هم تلاوت سوره واقعه در یگان (ش ـ م ـ ر) لشکر  امام حسین (ع) برقرار می باشد .

9- برگزاری مراسم دعای کمیل این یگان که به همت والایش شکل گرفت همیشه بعد از دعای کمیل لشکر شروع می شد و از حالت عرفانی خاصی برخوردار بود .

10- جانباز شهید محمدهاشم یاوری فردی متین و با صلابت بود و همین متانت و صلابت ، علتی بر متابعت بی چون و چرای برادران از او بود ، عشق بی حد او به انجام وظیفه ، مانع استفاده‌ی او از مرخصی استحقاقی بود تا با ماندن خود ، به کار واحد تحت امر  بیشتر رسیدگی نماید و مبادا درانجام وظیفه کوتاهی رخ دهد . 

11- هرگز برادران موفق نشدند که به او سلام کنند ، او تقدم در سلام داشت .

12-  در اندیشه اش برخورداری بسیجیان از رفاه مناسب و برادران رزمنده از آسایش نسبی و جان پناه های خوب همواره موج میزد .

13- همیشه با وضو بود و این افتخار را قبل از شهادت هم با خود داشت .

14-  شهید حاج حسین خرازی رحمه الله علیه در مورد او گفت : من در شهادت قائم مقام خود گریه نکردم اما در شهادت شهید محمدهاشم یاوری نتوانستم از گریستن ، خودداری کنم که خلق و خوی عارفانه اش چنین تاثیری را در من به بار آورد .

           

  *  درشهادتش چون پروانه سوختیم و چون شمع ساختیم  *

 

عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است

                             دادن سر نه عجب داشتن سر عجب است

 

 

بروح نیک پروازش رحمت بی منتهای حق

والسلام علی عبادالله الصالحین

 

 

راقم الحروف الاحقر محمدعلی یاوری

  15 شعبان المعظم 1390


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







:: موضوعات مرتبط: وصیتنامه - زندگینامه فرمانده یگان (ش- م- ر) لشکر امام حسین(ع)، ،
نویسنده : محمدعلي-ياوري
تاریخ : چهار شنبه 19 مرداد 1393
زمان : 1:5


.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.